×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

چک نویس

× شعرهای دوست داشتنی احساسات گم شده عرفان تجربه همدردی خاطره زیبایی عشق
×

آدرس وبلاگ من

ahmadnader.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/karangi

غربت

چه غریب ماندی ای دل , نه غمی نه غمگساری
نه به انتظار یاری , نه ز یار انتظاری
غم اگربه کوه گویم , بگریزد و بریزد
که دگر بدین گرانی , نتوان کشید باری
دل من چه حیف بودی که چنین ز کار ماندی
چه هنر به کار بندم که نماند وقت کاری
نرسید آن که ماهی به تو پرتوی رساند
دل آبگینه بشکن که نماند جز غباری
همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد
دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری
سحرم کشیده خنجر , که چرا شبت نکشته است
تو بکش که تا نیفتد دگرم به شب گذاری
چو به زندگان نبخشی تو گناه زندگانی
بگذار تا بمیرد به بر تو زنده واری
نه چنان شکست پشتم , که دوباره سر برآرم
منم آن درخت پیری , که نداشت برگ و باری
سر بی پناه پیری به کنار گیر و بگذر
که به غیر مرگ دیگر نگشایدت کناری
به غروب این بیابان بنشین غریب و تنها
بنگر وفای یاران که رها کنند یاری

هوشنگ ابتهاج

یکشنبه 21 دی 1393 - 11:29:02 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم